سیاست قدرت از قدرت ملی تا ملیت گرایی کانتی، دنیای غول پیکر وابستگی متقابل و در عین حال بیرحمانه حاکمیت است، نیروهای نظامی در کنار اقتصادها در حال رشد هستند، قدرتهایی که در اقیانوس هند به شدت یافت میشوند. مارتین واکر، مدیر ارشد شورای جهانی تجارت “کرنی”، مینویسد: ” به نظر میرسد ترکیبی از انرژی خاورمیانه با مواد اولیه خام آفریقایی و پتانسیل مواد غذایی خام و کالاها، خدمات، سرمایه گذاری و بازار هند و چین، چیزی فراتر از یک همکاری سه گانه ثروت به دنبال تجارت را رد پی خواهد داشت و ثروت به معنای خرید نفوذ و قدرت است”. درست همانطور که قدرتهای بزرگی از اروپاییها در ابتدا در اطراف دریای مدیترانه ظهور کردند تا زمانی که تجارت آنها گسترش یافت و سراسر اقیانوس اطلس و سپس در سراسر اقیانوس آرام، عرصهی عرض اندام کشتی های دول مختلف اروپایی شد. اروپا دولتهای جدید و غنی و قدرتمندتری را تولید کرد، و نهایتا این دولتها اقیانوس هند را به عنوان مقصد جدید اکتشافات دریایی خود قرار دادند. امروز این اقیانوس بار دیگر در قلب جهان قرار دارد، همانطور که در دوران عتیق و قرون وسطی بوده است. در این نوشتار در ادامه یادداشت قبلی، به رقابت چین و هند در اقیانوس هند خواهیم پرداخت و ابعاد محتلف آن را بررسی خواهیم کرد.
رییس جمهور چین، “هو جین تائو”، معتقد است، آسیب پذیری دریاچه چین بسیار بالا است و از وابستگی کشورش به تنگه آسیبپذیر مالاکا به عنوان “معضل مالاکا” یاد میکند. وی معتقد است چین باید برای واردات نفت، جایگزینی جز تنگه مالاکا بیابد. برای امپراطوری مینگ همواره یک هراس تاریخی وجود داشته است. تجارت چین در سال ۱۵۱۱ هنگامی که پرتغالی مالاکا را به دست آوردند، مختل شد. بنابراین کمرنگ شدن حضور چین در این تنگه در قرن بیست و یکم، به معنی حضور پررنگ تر رقیبش یعنی هند خواهد بود.
در واقع چین تلاش کرده است که از وابستگی به تنگه مالاکا به عنوان تنها مسیر ترانزیت انرژی خود بکاهد. بنادر حمل و نقل نفت و سایر محصولات انرژی از طریق جادهها و خطوط لوله شمال به قلب چین، به این دلیل است که چین به شدت در تلاش است تا سلطه خود بر تایوان را از دست ندهد به طوری که میتواند مسیرهای ترانزیت انرژی خود را به اقیانوس هند هدایت میکند.
از ویژگیهای اصلی استراتژی نظامی ارتش چین به نام “رشتهای از مروارید” برای اقیانوس هند ساخت یک بندر بزرگ در بندر گواتر پاکستان به همراه احتمالا یک پایگاه دریایی در دریای عرب، جایی که چینیها از تنگه هرمز عبور کنند است. چینیها ممکن است بندر دیگری در پاکستان، در “پاسنی”، هفتاد و پنج مایلی شرق گواتر نیز ایجاد و آن را با یک بزرگراه بزرگ به گواتر متصل کند. همچنین به نظر میرسد چین در حال سرمایه گذاری برای ساخت بندر “هامبانتوتا”، در ساحل جنوبی سریلانکا ، که به عنوان یک ایستگاه زغال سنگ برای کشتیهای خود مورد استفاده قرار خواهد گرفت. در بندر بنگلادشی “چیتاگونگ” در خلیج بنگال هم، شرکتهای چینی در توسعه امکانات بندری کانتینری فعالیت زیادی کرده اند، جایی که چین ممکن است به دنبال دسترسی به نیروی دریایی باشد. همچنین برمه جایی که چینیها میلیاردها دلار سرمایهگذاری کردهاند.
پکن در حال ارتقاء موقعیت تجاری خود همزمان با گسترش پایگاههای دریاییش در ساحل اقیانوس هند است؛ چین ساخت جاده، آبراه و خطوط لوله از خلیج بنگال به استان یونیان چین و امکانات عملیاتی در جزایر کوکو در خلیج بنگال را در دستور کار خود قرار داده است. تعدادی از این بنادر به شهرهای مرکزی و غربی چین نزدیکتر از پکن و شانگهای هستند. چنین بنادر اقیانوس هند، با جادههای شمال و جنوب و خطوط راه آهن، متصل خواهد بود و از لحاظ اقتصادی به چین کمک میکند تا به اقیانوس نزدیک شود. به نظر میرسد راه آهن چین در حال گسترش به سمت غرب است و احتمالا در آینده به افغانستان میرسد، منطقه ای که معادن مس بسیار غنیای دارد. البته، در قضاوت اقدامات چین در این منطقه، باید بسیار محتاط بود. طرحهای چینیها برای سلطه بر اقیانوس هند همچنان چندان روشن نیست. واقعیت آنست که برخی در واشنگتن در مورد استراتژی “رشته ای از مروارید” بسیار شکیبا هستند. چینی ها به ندرت به دنبال کنترل کامل هستند، برخلاف آنچه در مورد سنگاپور عمل کردند، در گواتر، تاسیساتی را ایجاد کردهاند که میتواند تا چندین دهه کارایی داشته باشد. (هرچند، یک مقام رسمی سنگاپور به من گفت، با وجود آنکه کشورش کوچک است هیچ تهدیدی برای آن وجود ندارد .
چین در گواتر خطوط لوله نفتی بسیاری ایجاد کرده است که از این بنادر عبور میکنند، مناطقی که به لحاظ سیاسی بسیار ناپایدار هستند. بنابراین چین برای اجرای طرحهایش عجله ندارد. در واقع، چینیها از نگرانیهای امنیتی ناشی از این بیثباتی سیاسی اقدام به ایجاد پالایشگاه نفت ساحلی چند میلیارد دلاری در پاکستان کردهاند. همه آنها با واقعیتهای توسعه محلی انگیزه میگیرند. در واقع چین با این سرمایهگذاریها با یک تیر دو نشان میزند. هم به بنادر ساحلی عظیم در اقیانوس هند دست مییابد، هم به سودآوری اقتصادی کلانی میرسد و هم دیپلماسی خود را در بین کشورهای دوست، دور از مرزهایش گسترش میدهد. همچنین این کشور به خطوط ارتباطی اقیانوس هند نزدیکتر میشود و به نوعی ترانزیت انرژی حیاتی خود را زیر نظر میگیرد.
به جای پایگاههای نظامی جنگ سرد و دورههای اولیه عصر استعمار، امکانات نظامی دوجنبه ای برای ارتش وجود خواهد داشت که ترتیبات اقتصادی در آن اواویت دارد. تلاش دراز مدت چین و برنامه ریزی های این کشور برای حضور در اقیانوس هند به منظور تثبیت قدرت و حفاظت از ناوگان تجارتی و انرژی خود، یادآور تلاشهای شخصیتهای تاریخی چینی مانند “ژنگ هی” در سلسله ی مینگ در قرن ۱۵است که آبهای بین چین و هند شرقی، سیلان، خلیج فارس و شاخ آفریقا را برای تجارت درمی نوردید. او یک مسلمان مغول بود که به عنوان یک جوان قبل از اینکه در شهر ممنوعه اعدام شود، ناوگان خود را که شامل صدها کشتی با بیش از سی هزار مرد از جمله پزشکان، مترجمین، و طالع بینها به میانه سواحل شرقی میراند تا در آنجا به تجارت، تحقیق، و معرفی چین بپردازد. داستان ژنگهی و بسیاری داستانهای مشابه نشان میدهد که اقیانوس هند همواره بخشی از حوزه نفوذ چین بوده است.
در عین حال که چین اینگونه عرض اندام میکند، هند به دنبال افزایش نفوذ منطقهای خود از خاورمیانه تا جنوب شرقی آسیا است. دیدار دریاسالار “سوره مهتا”، فرمانده نیروی دریایی هند، به کشورهای غرب خلیجفارس، جایی که تجارت با هند رونق زیادی دارد، همچنین تجارت با ایران و عراق بهبود یافته است، نشانهای برای اثبات این ادعا است. به روابط رو به گسترش هند و ایران نگاه کنید، دو کشور ساحلی اقیانوس هند، یکی در جنوب آسیا و دیگری در خاورمیانه. آمریکایی ها علاقهای به دیدن این دو کشور قدرتمند در کنار هم ندارند، اما واقعیت آنست که آن دو دوستان حیاتی هم هستند. ایران، مانند افغانستان، تبدیل به یک پایگاه پایدار استراتژیک برای هند در برابر پاکستان و همچنین یک منبع عظیم تامین انرژی آینده هند شده است. در سال ۲۰۰۵، هند و ایران یکتوافق چند میلیارد دلاری را امضا کردند که بر اساس آن ایران طی یک قرارداد بیست و پنج ساله، سالانه ۵/۷ میلیون تن گاز مایع طبیعی به هند عرضه خواهد کرد. البته این قرارداد هرگز به طور کامل محقق نشد، ولی احتمالا در آینده پیشبینی شده پیشرفتهای خوبی خواهد کرد. به همین ترتیب، پروژه ای عظیم در قالب یک خط لوله انتقال انرژی ایران از طریق خاک پاکستان به هند، در دستور کار سه کشور قرار دارد که البته چالشهای روابط هند و پاکستان موانعی بر سر راه اجرای آن ایجاد کرده است. هند همچنین به ایران کمک کرده است تا بندر چابهار دریای عرب را گسترش دهد و با سرمایه گذاری گسترده این مهم تا کنون محقق شده است. این یک دلیل دیگر است که تلاش ایالات متحده برای جدا شدن ایران و هند غیر قابل قبول است. در گذشته، قدرت آمریکا وابسته به تقسیمات درون اوراسیا بود، زیرا بسیاری از کشورها برای تجارت باید از آن عبور میکردند .
اغلب فراموش شده است که هند صدها سال است که از روابط اقتصادی و فرهنگی نزدیکی با اعراب و ایران در خلیجفارس برخوردار است. تقریبا ۵/۳ میلیون هندی در کشورهای حاشیه ی خلیج فارس کار میکنند که سالانه بالغ بر ۴ میلیارد دلار به کشور خود میفرستند. انگیزه اصلی برای افزایش ظرفیت ترانزیت مسافر هند، به ناتوانی تحقیر آمیز نیروی دریایی آن کشور در تخلیهی شهروندان خود از عراق و کویت در طول جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۰-۱۹۹۱ بود، اما در عین حال هند در حال گسترش روابط نظامی و اقتصادی خود به شرق است. در مورد برمه نیز رقابت تنگاتنگی بین هند و چین وجود دارد زیرا همسایهی هند کشور بسیار غنی است و منابع طبیعی آن توسط رقیب هند یعنی چین همواره در تهدید بوده است. در واقع، هند امیدوار است که ارتباطات راههای شرق و غرب و خطوط لوله انرژی در نهایت به آن منجر شود که سلطه قدرت نرم بر سرزمین هند سابق، که شامل پاکستان، بنگلادش و برمه است گسترش یابد. با این حال، رقابت بین هند و چین، ناشی از گسترش و لایه های همپوشانی آن است و نفوذ تجاری و سیاسی، در زمین کمتر از دریا نیست. ژائو نانکی زمانی که مدیر بخش لجستیک عمومی نیروی دریایی چینی بود، اعلام کرد: “ما دیگر نمی توانیم اقیانوس هند را به عنوان یک اقیانوس هندیها بپذیریم.” این نگرش به ویژه در خلیج بنگال، که در آن هر دو کشور حضور قابل ملاحظه دریایی دارند، و به دلیل نزدیکی به برمه، همچنین جزایر اندامان و نیکوبار، در نزدیکی ورودی تنگه مالاکا پررنگتر میشود. در مقابل، وابستگی متقابل هند و چین به خطوط دریایی میتواند منجر به اتحاد بین آنها شود، که در برخی شرایط ممکن است به طور ضمنی علیه ایالات متحده باشد.
اقیانوس هند جایی است که پویایی قدرت جهانی نشان داده خواهد شد. همسایگی نزدیک شرق و آسیای مرکزی این اقیانوس را به عرصهی بازی بزرگ ژئوپلیتیک تبدیل کرده است جنگ سرد، تحولی را در زمینه مطالعات منطقهای ایجاد کرد. اما هرچه هند و چین تجارت خود در اقیانوس هند را گسترش میدهند به طور یکپارچه با آسیای جنوب شرقی و خاورمیانه ارتباط متصل میشوند که این میتوان دیگر بازیگران را به این منطقه نزدیک کند. موافقت نامههای امنیتی، نقشه آسیا به عنوان یک واحد ارگانیک مجزا، درست همانطور که در طول تاریخ بوده است، نشان میدهد.
رو به غرب، در داخل خلیج عمان، هندیها، همانطور که اشاره شد، همراه با روسها و ایرانیان، بندر چابهار را در بلوچستان ایران توسعه میدهند که در حال حاضر به خوبی پیش میرود. هندیها همچنین راه جدیدی را از چابهار به استان جنوب غربی ولایت نیمروز افغانستان ایجاد کرده است. هر دو بندر گواتر و چابهار، که در جوار مسیرهای حمل و نقل دریایی در نزدیکی خلیجفارس قرار دارند و انتظار میرود که در رقابت شدید با هم روبرو شوند، ممکن است یک روز با جاده های فیدر از خطوط لوله نفت و گاز طبیعی آذربایجان، ترکمنستان و دیگر جمهوریهای سابق شوروی در قلب سرزمینهای اوراسیا تغذیه شوند و با ایجاد یک بزرگراه به راههای اصلی افغانستان و بنادر ایرانی متصل شوند. هند با اجرای این طرحها به طور بالقوه وابستگی افغانستان به پاکستان را برای دسترسی به دریا پایان میدهد. این دسترسی به گفته فردریک استار کارشناس آسیای میانه در دانشکده مطالعات بین المللی پیشرفته جانز هاپکینز واشنگتن دی سی. مطمئنا بخشی از نگاه ایران به هند به عنوان یک کشور مناسب برای ترانزیت است.
علاوه بر این، بنادر هند و پاکستان همچنین به عنوان”نقاط تخلیه” نفت دریای خزر مورد استفاده قرار گرفته است. به این ترتیب، سرنوشت کشورهایی که از اقیانوس هند دور هستند مانند قزاقستان و گرجستان (که دارای منابع هیدروکربن یا مسیرهای ترانزیتی برای آن هستند) نیز با ارتباط به آبهای اقیانوسی تغییر خواهد کرد. اما کشور بسیار مهم در این زمینه افغانستان است که از طریق آن گاز طبیعی از میدان دوروتاباد در ترکمنستان ممکن است روزی با عبور از مسیر افغانستان به شهرهای پاکستان و هند برسد. بنابراین، ثبات در افغانستان بسیار بیشتر از آنچه بهنظر میرسد اهمیت خواهد یافت. این ثبات فقط در جنگ ضد تروریست علیه القاعده و طالبان نمود پیدا نمیکند؛ بحث در مورد آینده امنیت و رفاه در کل جنوب اوراسیا است. امری که همچنین میتواند به کاهش تنشهای بین هند و پاکستان منجر شود و آن دو را به سوی همزیستی مسالمت آمیز از طریق به اشتراک گذاری مسیرهای انرژی سوق دهد.
نکته این است که نه تنها جمعیت آسیایی بلکه جمعیت آفریقا نیز همچنان رو به افزایش است و نتیجهی آن رشد طبقات متوسط جوامع آفریقایی است. در نتیجه تجارت و شریانهای انرژی در همه جا و همه ی جهت ها، هم در زمین و هم در دریا، سرازیر خواهد شد و منجر به شکلگ یری تعداد زیادی از سازمانها و اتحادها و ائتلافها میشود. در واقع میخواهم بگویم که چرا در قرن بیست و یکم، اقیانوس هند یک نقشه بسیار متفاوت از اروپا و شمال آتلانتیک قرن بیستم را دنبال خواهد کرد. نقشه قبلی نشان دهنده یک تهدید منحصر به فرد است و یک مفهوم: اتحاد جماهیر شوروی. هدف ساده بود: دفاع از اروپای غربی علیه ارتش سرخ و نیروی دریایی شوروی در نزدیکی کلاه یخی قطبی. از آنجا که تهدید ساده بود، و ایالات متحده قدرت برتر، سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) تحت رهبری ایالات متحده شکل گرفت و مطمئنا موفق ترین اتحاد تاریخ شد. البته، ممکن است روزی اتحادی شبیه به ناتو در اقیانوس هند شامل آفریقای جنوبی، عمان، هند، پاکستان، سنگاپور و استرالیا شکل گیرد.
واقعیت آنست که در حالی که ممکن است یک واحد تاریخی و فرهنگی، به لحاظ استراتژیک، در اقیانوس هند شکل بگیرد دنیایی که ما به ارث میبریم، یک نقطه کانونی ندارد؛ این نقاط بسیار زیاد هستند. شاخ آفریقا، خلیج فارس، خلیج بنگال و غیره همه با انواع و اقسام تهدیدات منحصر به فرد خود مواجه هستند. بازیگران در هر عرصه، با تهدیدات فراملیتی تروریسم، بلایای طبیعی، ترویج سلاح های هستهای و هرج و مرج روبرو هستند. هر ائتلاف احتمالی آینده اقیانوس هند مانند ناتو حاضر است، آزادتر، کمتر انحصاری و متمرکزتر خواهد بود. اما با توجه به اندازه این اقیانوس و وجود هفت منطقه زمانی و تقریبا نیمی از عرض جغرافیایی جهان – و منطقه های تطبیقی که در آن کشتی ها حرکت میکنند، حتی ایجاد یک نیروی چند ملیتی نیز میتواند بسیار سخت باشد.
سیستم استراتژیک اقیانوس هند که توسط دریاسالار جان مورگان، معاون پیشین عملیات دریایی ایالات متحده تنظیم شده است، مانند سیستم تاکسی نیویورک توضیح داده شده است، جایی که هیچ نهاد مرکزی نظارتی ای وجود ندارد – هیچ سازمان ملل متحد یا ناتو وجود ندارد و امنیت دریایی به وسیله بازار و نیروها هدایت میشود؛ پس از آن، ائتلافها ظاهر خواهند شد که خطوط حمل و نقل باید محافظت شوند، همانطور که تاکسیهای بیشتری در منطقه تئاتر شهر نیویورک قبل و بعد از اجرای نمایش دیده میشوند. هیچ ملتی غالب نیست، حتی همانطور که نیروی دریایی ایالات متحده هنوز هم بی سر و صدا هژمونی دریایی است. در این باره گرگ شریدان، سردبیر استرالیایی مینویسد: “تصور کنید که یک جهان غیرمتمرکز، دریامحور مبتنی بر شبکه، با اتحادهای مختلف برای سناریوهای مختلف شکل گرفته؛ به این ترتیب ناوهای ملل مختلف میتوانند به این پایگاههای دریایی متصل شوند که غالبا شبیه به سکوهای نفتی هستند که از شاخ آفریقا به مجمع الجزایر اندونزی پخش شده اند. وی مینویسد “هیچ کس در آسیا نمی خواهد این سیستم را به هم بزند”.